سیزده به در صبح، از شیراز با ماشین راه افتادیم، به آباده که رسیدیم فالوده گرفتیم، بقیه مسیر را آمدیم تا رسیدیم به اصفهان، چند ساعتی سر ظهر کنار زاینده رود بودیم، ناهار خوردیم، یادم نمیآید چه خوردیم، یادم هست که موقع رفتن کباب بود و ساندویچ مرغ. جمعیت موج میزد، جای خالی در کّل پارک به سختی پیدا میشد.
چند تا سیزده به در دیگر پارک عباس آباد بودیم، رو منقل کباب درست میکردیم و بازی میکردیم، همه بودن
یک بار هم رفته بودیم اوشان فشم، کلی درخت گیلاس بود، با ک.ا. رفتیم کلی گیلاس چیدیم، اونجا هم بساط کباب به راه بود، دو تا هندونه توی آب خنک رودخانه گذشته بودیم، بعدش پوکر بازی کردیم،
یک بار هم رفتیم لواسان اگه اشتباه نکنم، خانه س.م. بودیم،
چند بار هم رفته بودیم پارک دایی ک. اونجا معمولاً فوتبال بازی میکردیم
یه بار با دایی ک. رفتیم یه جایی خارج تهران، یادم نیست کجا بود، فقط یادم هست که سرد بود، آتش روشن کرده بودیم
کاش میشد دروغ سیزده رو آدم به خودش بگه و باورش بشه :)
عدس سبز کردم، خیلی بلند شده، عکسش همین کنار هست