دنج
Friday, 21 October 2011
سنجاقکها گم شدند، سنجابی میوهٔ بلوط را زیر خاک چال کرد. باد میآمد.
موسیقی پخش میشد، من در خیال بودم و پاهایم میدویدند. خیال که قوی تر میشد، پاهایم تند تر میشد.
به خودم که آمدم، خیس عرق بودم، خیالم گم شد، به زندگی روزمره بر گشتم.
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment