Friday, 12 February 2010

دیوار پولادین فرو ریخت،  تن در دریای مشکوک ،کم عمق و نیلگون لحظه غوطه ور شد
فضای شعر دیگر پیدا نبود، صحنه تاریکی‌ به خاطرم مانده است
چهره ام می درخشید،  هنوز پاسخی برایش نیافته ام
در خیالم آرام  قدم می زدم که نا گه، تکه  تکه شدم، ریختم
درعمق  تیرگی بودم که دیگر بار خورشید را یافتم
 دیگر دیواری در کار نبود
بال بود و بال بود و بال...
خورشید را در قاب عکس روی دیوار می جستم، بار دیگر در آسمان یافتمش
عشق را در چهار چوب خانه می‌خواستم، بار دیگر آزاد یافتمش

No comments:

Post a Comment