Friday 19 February 2010

روز عجیب غریبی بود، کلی‌ برف آمد، اینش خوب بود ولی‌ حوصله نداشتم که تو این برف بخزم برم دانشگاه،  تقریبا تق و لق هستش دانشگاه وقتی‌ انقدر برف می‌ آید، از طرف دیگر استاد پروژه ام هم الان تو سوئد نیست، معلوم نیست رفته کنفرانس یا چی‌ .
پروژه هم گیر کرده، یک دانشجوی دکترا هم با ما کار می‌ کند که اوهم نمی‌داند دارد  چه کار می‌ کند.
الان حدود ۳ ۴ ماه هست که کدی که برای پروژه نوشتیم همگرا نمی‌شود، خل می‌شوم هر وقت که اینجوری گیر می‌ کند،  امیدوارم سریع تر این قسمت پروژه تمام شود، چون یواش یواش دارد حوصله ام سر می‌ رود.
امروز یه کمی‌ هم سورتمه بازی‌ کردم، سورتمه پلاستیکی بود، خیلی‌ کیف داد، مخصوصاً وقتی‌ که یک کم برف ها را پارو  کردیم، مثل برف کوبیده شد، بعد از سراشیبی سرمی‌ خوردم می‌ آمدم پایین، فردا که هوا روشن بشود، احتمالا دوباره بروم کمی‌ بازی کنم، عکس می‌ گیرم، می‌ گذارم در وبلاگ.

No comments:

Post a Comment