Saturday 13 March 2010

من به عنوان یک انسان چرا نمی‌‌توانم در کشور خودم از حقوق اولیه مانند آب، غذا، مسکن، پوشاک .... برخوردار باشم!

البته که من در کشورم هم خانه داشتم، هم غذا، هم پوشاک و هم خیلی‌ خیلی‌ نیز‌های ثانویه، ثالثیه و...‌ام مرتفع شده بود، ولی‌ همهٔ آنها به همّت خانواده‌ام بود. آدم خیلی‌ وقت‌ها قادر به تخیل راجع به چیز‌هایی‌ که ندیده است، نیست، واضح تر بگم، چطور در خیلی‌ از کشور‌های دنیا یک انسان با کم‌ترین میزان سواد و با یک شغل ساده، بدون نیاز به شامورتی بازی و البته به حق توانایی امرار معاش دارد، ولی‌ بنده نوعی با مدرک فوق لیسانس اگر با هزار حقه در شرکتی کار بگیرم هنوز برای نفس کشیدن محتاج خانواده‌ام هستم!

آیا جامعه در صدد تخریب شخصیت ماست! نه اینکه کمک گرفتن از خانواده بد باشد، ولی‌ وابستگی دائم یک انسان به انسان‌های دیگر به نوعی فشار روانی‌ بر آن انسان وارد می‌‌آورد، به طوری که این شخص حتا برای بیان عقیده‌اش هم ممکن است تحت فشار قرار بگیرد.

افسوس که شرایط در کشورم به نحوی است که سخن راندن در این باب، به جز خیالبافی و اتلاف وقت چیزی نیست.

2 comments:

  1. بعد می دونی چی زور داره؟ توی این مملکتی که همه به خودشون وابسته اند و بس، تو پول توجیبیتو از ننه آقات، اونم از ایران بگیری!!!!!!!!!!! تف

    :O
    من فکر کنم دچار بحران هویت هم شده ام
    !!!!

    ReplyDelete
  2. چه قدر بحران می‌‌گیری، از فقر فلسفی تا بحران هویت :)

    آره، خیلی‌ ۳ هست

    ReplyDelete