Sunday, 2 May 2010

عجب غم عجیبی‌ داشت امروز، نمی‌‌دانم چرا احساس می‌‌کنم آن جوری که باید می‌‌بودم، نبوده ام. شاید این هم از مقتضیات تنهایی‌ است، انقدر هیچ کاری نیست برای انجام دادن، که فکر به هر سمتی‌ دلش می‌‌خواهد می‌‌رود، وقتی‌ افرادی که در کنار آدم هستند کم اند، غلظت هر فکری زیاد می‌‌شود

در کلّ، همه چیز رو به راه است، بهترین روز‌های هفته دو شنبه تا جمعه هستند، بهترین هم جمعه است، چون سرم با درس گرم، جمعه‌ها هم شهر شلوغ است وقتی‌ دارم بر می‌‌گردم، اکثرا مشروب خوردند و سر حالند. انقدر سر گرمی خوبی هست، مخصوصاً اگه دیر وقت باشد، حدود یک یا دو شب، همه مست هستند، می‌‌شود ساعتی‌ به تماشا نشست، کج راه می‌‌روند، بلند می‌‌خندند، داد می‌‌زنند...
شنبه‌ها هم خوب است، همه خانه ایم، خوش می‌‌گذرد، یک شنبه‌ها ولی‌ مثل جمعه‌های ایران است.

یک خبر خوب، بعد از مدت‌ها آلبوم راک اند رول جدید آمد، Slash گیتاریست Guns n Roses یک آلبوم درست کرده که هر آهنگش با یک خواننده معروف از گروه‌های دیگر اجرا شده است مثل Ozzy Osbourne, Fergie, MaroonV ...


فردا هوا تا ظهر آفتابی است، دوباره ابر می‌‌شود و باران تااااااااااااااااااااا..........
راستی‌، تقریبا همه جا سبز شده است، هوا مثل اواخر اسفند هست، بوی چمن می‌‌آید و گل

No comments:

Post a Comment